سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شکیبایى به اندازه مصیبت فرود آید ، و آن که به هنگام مصیبت دست بر رانهایش زند ثوابش به دست نیاید . [نهج البلاغه]

منتظر کوچک

 
 
... کربلا هست(جمعه 86 شهریور 30 ساعت 11:20 عصر )

قلب جهان منقبض شد و باد ناله ی غم آلودش را در حنجره ی خود بشکست.

غم و اندوه به جان و دل نرگس آمیخت.

شورش عشقش را بر دامن ریخت.

ابرها باریدند....

چشمه نرگس به هفتاد و دو شقایق نگریست.....

آن گل یاس کبود ناله و شیون می کرد .... بوسه بر قلب شقایق می زد....

یک شقایق که فُتادست به خون....

یک شقایق که برگ برگ دلش ناله از یک در و ی: دیوار است....

ناگهان ناله ای در دشت شکست....

دختری در برِ مادر بنشست

ناز مادر........ یاس مادر.......یاس پر احساس مادر.....

گیسوانش همچو برف است...... قلب نازش پر ز درد است ...

درد هجران برادر ...

ناله ی فقدان مادر ...

آه پر معنای حیدر ...

قد رعنای برادر ...

عشق بی پروای سقا ...

اشک های داغ اصغر ...

یک سوال کودکانه...

یک سوال عاشقانه ...

کو علمدار رشیدم!؟...

کو ضیاء هر دودیده ام؟...

کو برادر ؟

حمد او کو؟

مهر او کو؟

عشق او کو؟

رهرو و شبگرد آن کوچه.... باغبان یاس و نرگس....

پا به دشت پر ز خون بگذاشت....

چشم یاسش مست خون دید

دست پر مهرش را به چشمانش کشید

ناله ی غم دار چشمانش بدید ...

هر چه از صبر عظیمش مانده بود با دو چشمش بر دل یاسش ریخت....

باز هم مکث جهان..........

آسمان ، ابرو زمین

حیدر و یاس و....

نرگس و.....

یک بغل یاس و شقایق در دل ِ دشت بلاها می نوازد نغمه ای....

گر چه ایوب و دلش دیگر نیست..... زینبی هست....

گرچه مجنون و فرهادی نیست، یک علمدار و حسینی هست...

گرچه..

کربلایی هست..







بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:2  بازدید

مجموع بازدیدها: 14587  بازدید


» لینک دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ ? «
» اشتراک در خبرنامه «