آنان که رفتند کاری حسینی کرده اند آنان که ماندند کاری زینبی کنند...
سلامی خونین همچون لاله های قرمز – همچون ایثار-همچون دلاوری-همچون عشق و.... و در آخر همچون شهیدان گلگون کفن...
میگن کسی که پا بشه*راهییه جبهه ها بشه ، سر به بیابون بزاره ، تو عاشقی جون بزاره ، اونجا که آفتاب میشینه ، باغ گل سیب می بینه
حال عجیبی دارم. امروز رفتم بهشت زهرا ، سر قبر همون لاله های قرمز که گفتم. حال عجیبی داشتم.
همون اول که وارد شدم ، فکر کردم پامو گزاشتم تو بهشت.
سر قبر یکی از شهداء رفتم که از داداشم شنیدم که گفت : اون هم سن تو بود شهید شدااااااااا. همون جا بغضم گرفت ، زبونم بند اومده بود ، یه لحظه دیدم نفسم بالا نمی یاد. با خودم گفتم : اونا هم سن من بودن که رفتن. از خودم پرسیدم : برای کی رفتن؟؟؟؟ برای من و امثال من !!!! که بعد از اینکه رفتن ، هیچ یادی ازشون نکنیم ، حتی یه یه هفته بار پا نشیم بریم سر قبورشان .
یادمه یه جا خوندم که اونا ذکرشون برای رفتن به جبهه ها این بود:
بیا با هم به جبهه برویم ، بیا همچون روز عاشورا با یزیدیان بجنگیم ، راه کربلا باز خواهد شد ......
بیا با هم به جبهه برویم که ما در برابر تاریخ مسئولیم ، گلهای باغچه امنیت ندارند.....
اما واقعاً آیا اون ها در برابر تاریخ مسئول بودند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حال اگر بودند ، آیا واقعاً ما همان گلهای باغچه هستیم؟؟؟؟
حالا اگر واقعاً ما به جای اونا بودیم ، این ذکر ها رو می کردیم ، راضی بودیم عزیزترین چیزمون یعنی جونمون رو به خطر بیندازیم .
نمی دونم چی بگم!!!!!!!!! حالا من یه پیشنهاد می دم
ما که اون موقع ها نبودیم که بخوایم جونمون و بدیم ، حالا کوچیکترین کاری که می تونیم بکنیم ، اینه که راهشون و ادامه بدیم....
حالا این ادامه راه هر چیزی می تونه باشه ....
اما خلاصه حرفهام اینه که : ما در حقشون خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی کوتاهی کردیم
من به که به خودم قول دادم ، حداقل کمِ کم هفته ای یه بار ازشون یه یادی کنم و برم پیششون
شما چی؟؟؟؟؟؟؟ اگه شما هم این قول و به خودتون دادید به من هم بگید تا خوشحال بشم
رو حرفام فکر کنید. ممنونم
التــــــــــــــــــــماس دعا. یا حق