سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش بیش از آن است که به شمار در آید، پس از هر چیز نیکوترینش را برگیر . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

منتظر کوچک

 
 
و دولتی که به مردم بازگشت(جمعه 86 شهریور 30 ساعت 10:14 عصر )

صدها فرشته بوسه بر آن دست می زند

کز کار خلق یک گره بسته وا کند

 

قبل از هر چیز سلام و عذر خواهی به خاطر اینکه این چند مدتی که نبودم ، یه سری مشکلات برام پیش اومده و هنوزم هست که وقت نمی کنم بیام که ان شاءالله به لطف خدا و دعای شما دوستان حل می شن.... اگه هم خودم نیام ، دوستان هستن که آپدیت کنند ( امام المهدی ) .... و امــــــــا ماجرا این است :

 

شاد شدم.خوشحال شدم. خرسند شدم به قول خودمونی شارژ شدم ( البته نه اون طور که بعضی از دوستان باطریشون شارژ می شه ) و شنگول شدم از اینکه دولت به مردم برگشت از اینکه در دستگاه اجرایی نشاط جوانانه ( بر اساس فرمایش مقام معظم رهبری ) ایجاد شد و مهتر اینکه امروز ، رنگی دگر است نه رنگ دیروز!!

 

کلی حال کردم وقتی نامزد مورد علاقه ام در انتخابات با قاطعیت پیروز شد... و بعد از مدت ها بلاخره یه آدم مردمی که از جنس خودمه بالای اون کرسی پر خاطر خواه نشست. ولی این خوشحالی زیاد موندگار نشد چون یکی از بهترین دوستام به خاطر اینکه کاندیداش رای نیاورد و پنجم شد ، خیلی حالش گرفته شد و من هم حالم گرفته...

 

خدا را شکر امروز دیگه اگه بخوام سیاسی بنویسم ، می تونم صاف و رو راست بنویسم و مجبور نیستم به جای حامیان هاشمی و یا بقیه آقایون بنویسم طرفداران یکی از نامزدها یا به جای دکتر بنویسم یکی از نامزدهای اصول گرایان و ...

 

امروز در کنار جشن هایی که این روزها مردم برای رای آوردن رئیس جمهور محبوب و خودمانی شان می گیرند و تا نیمه شب در خیابان ها شادی می کنند و گل و شیرینی به هم می دهند و از ته دل نشاط باران می کنند همه جا را ، می خوام چند خط یادگاری بنویسم....

 

دوست دارم بنویسم تا روزی روزگاری یادم نرود چرا خرداد 84 تو دل بروترین روز های عمر من بود!!! ( جدا از اینکه این خرداد چون توش تولدم بو د و امسال دوست هایی بهتر و عالی تر و حتی خواهری و برادری مهربان تر از سال پیش در کنارم بودند و هستند .... حالا بماند که بعضی ها ترکمان کردند... روزگار این است...)

 

1-  خوشحالم از اینکه بودم و روز هایی را با چشم خود دیدم که تمام جبهه رانت خواری ، جبهه بچه مایه دارهای مملکت و حتی نارفیقان بی وفای نظام هر چه داشتند و نداشتند را، همه و همه را نه در حمایت از هاشمی بلکه در مخالفت و رویایی با جریان بطن مردم و چهره ای از جنس آن ها خرج کردند.....

 

2- خوشحالم و از بعضی جهان ناراحت که معیـــــــن ماند! با تدبیر قشنگ آقا، که فرصت این را پیدا کند که پایان تاریخ مصرف دورانش را از زبان 30 میلیون ایرانی بشنود ، نه شورای نگهبان...

 

3- دوست داشتم وقتی خبر پیروزی احمدی نژاد منتشر شد ، زنگ بزنم به آن پیرمرد روحانی که وقتی از خواب آشفته اش بیدار شده بود، رای به دکتر را حرام دانسته بود ! و به او بگویم بابا و مامان های ما این نظام را با شب بیداری شکار کرده اند و سبک   

):Dمی خورند و یک چشمه می خوابند تا کابوس های شبانه کار دست شان ندهند!!(

4- خوشحالم از اینکه تکرار تاریخ را تجربه کردم . کتکرار وعده های ثابت خدا را با چشم دیدم و دیدم که دست خدا بالاتر از دست شماست یعنی چه!!! بهترین مکر کننده دنیا را از نزدیک دیدم و به یاد سپردم که خدا حرفه ای ترین بازیکن دنیاست!!!

 

5- سلام دکتر ! هیچ وقت فراموش نمی کنم آن روزی را که اول صبح خودم را برای رفتن به مغازه آماده می کردم تو را دیدم و وقتی همچنان که چشم هایم بهت زده شوده بود ، تو از چشم هایم خواندی و گفتی : " نترس عزیزم ، من هم همانند شما یک بنده خدا هستم " و هنوز هم آن هدیه ای را که آن صبح به من دادی را دارم......

این نسل ، خاطره رجائی را فقط شنیده و شنیده و آنچه امروز برایش به تو 10 میلیون بیشتر از دیگری رای داده ، تکرار رجایی است ... سلام دکتر !!! و حال به فکر رنگ سبز فر دایم....

منتظر کوچک

 8/4/  1384







بازدیدهای امروز: 24  بازدید

بازدیدهای دیروز:1  بازدید

مجموع بازدیدها: 14820  بازدید


» لینک دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ ? «
» اشتراک در خبرنامه «