سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که گفتن ندانم واگذارد ، به هلاکتجاى خود پاى درآرد . [نهج البلاغه]

منتظر کوچک

 
 
عرفه … بارانی در کویر(جمعه 86 شهریور 30 ساعت 11:20 عصر )

... من تو را خوب می شناسم ، تو همه وجود منی ..

من ترجمان اشک های توام.می خواهی حرف بزنی ، بزن ! می خواهی چیزی بگویی ، بگو ! چشم های همه کاروان معطل لب های توست . این چه چیزی است که تو را این چنین بی تاب کرده است ؟

بشکن بعض خود را برادر !

سینه ات مجروح کدام زخم است ؟ بگو و قلب مرا بیش از این در التهاب نگاه پررمز و راز خود مسوزان !!

من تو را خوب می فهمم .

رخساره ی حسین من ، بی دلیل برافروخته نمی شود ..

ای روح کعبه !

تو کعبه ی عشقی ، راز تقدس مسجد الحرامی !

نمازم به واسطه ی تو قبول است ، حجم به حضور تو معنا دارد .

با من بگو برادرم ! چرا چشمانت آهنگ باران دارد ؟

حسین من ! این چه گل واژه هایی است که در کلام تو رسته است ؟

... وای چه قدر بوی یاس می دهی برادر !

جان زینب سخنی بگو !

جام قلبم را به عطر کلام مقدس خود جلا بده .

برادرم ، مگذار زینب ، حسینش را نا آرام ببیند ...

عزیز تر از جانم ! عشقت مرا به عرفات کشانده است . تو فقط لب باز کن ، آن گاه خواهی دید که چگونه از روح کلام تو ، این زینب جان می گیرد و تسلی می یابد .

آری ، بخوان .... !!!

« الحمدلله الذی لیس لقضائه دافع و لالعطائه مانع ... »

چه زیبا می سرایی ، ای سفیر مهر و ای صفیر عشق و مسافر عرشی ... نه !!

بخوان عزیز دل من ! تو قرآن ناطقی. قامت ببند ای روح ایمان ، که تو امام دل ها و خاطره هایی.

قامت ببند ، تا همگان فراتر از زمان و مکان ، در نماز عشق به تو اقتدا کنند.

قامت ببند و قیامت به پا کن ! هر که بخواهد مهر خدا دلش را روشن می کند ، باید از چراغ محبت تو روشن گردد .

ای چراغ هدایت و کشتی نجات !

قامت ببند و عاشقان را یک سره به محبت الهی پیوند ده .

ای روح همیشه جاری عرفه !



<   <<   11   12   13   14   15   >>   >




بازدیدهای امروز: 7  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 14847  بازدید


» لینک دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ ? «
» اشتراک در خبرنامه «