پروردگارا !
ببخشای مرا آن هنگام که نفس بر من غلبه کرد
و وجدانم چون کودکی سرگردان و دل شکسته ، در برابر نفسم از پای در آمد ...
ای رئوف ! آن هنگام که پاهایم در غل و زنجیر نادانی گرفتار شده بود ،
تو مرا رهانیدی و جاده ی سبز عُبودیّت را نشانم دادی ...
ستار العیوب !
آن هنگام که عیب هایم هر چشمی را می آزرد ، صمیمانه عیب هایم را پوشاندی
و آن هنگام که جانم در مرداب نابودی دست و پا می زد ، با محبت وصف ناپذیرت نجاتم دادی ....
دریاب ما را که فراموشمان کنی ، چنگال های تیز عقاب نادانی ما را خواهند درید .